به نظر بنده برف يك موجود كاملا اصلاح طلب است؛ شايد از اين جهت است كه  شعرا مي‌ترسند درباه‌ش حرف بزنند؛ چون برف اولا همه پليدي هاي زمين را مي‌پوشاند دوم خيلي آهسته و زيرپوستي اينها را درمان مي‌كند؛ بعد مي رود سراغ سفره‌هاي زير زميني كه هر چند نمودي ندارند ولي نقش مهمي در ادامه حيات زمين دارند؛ برف هياهو و هوچي‌گري ندارد اما خيلي آرام و مصلحانه همه دردهاي زمين را دوا مي‌كند؛ ازش محافظت مي‌كند و مقدمه‌هاي وقوع بهاري سبز و با بركت را مي‌چيند...
چقدر جاي برف اين روزها خالي است؛ برف كه نبارد كشاورز زاده‌هايي مثل من مي‌ترسند از فصل بعد از زمستان؛ چون ديگر نمي‌شود اسم اين فصل را بهار گذاشت.