مهربانترین جنازه شهر
برای دوستی که به خودش شلیک کرد
من گریه می کنم برای تو ای مرد... ای غریب
سرباز ساده کشته شده؛ بی نبرد... ای غریب
مردی که مُرد بیهده، آسان... به دست خویش
در کارزار ابلهانه ی این درد... ای غریب
تو مهربانترین جنازه این شهر می شوی
با خاطرات گرم و تنی سرد... ای غریب
...
تو غرق می شوی و ما به تماشا نشسته ایم
دستم نمی رسد به دست تو ای مرد... ای غریب
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 10:38 توسط مهدی جلیلی
|
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه