این سنگلاخ،این هماره ی ناهموار
...

موسی شده ام
با عصای بی معجز
و رمه ای رها بر دشت
که حوصله ی هیچ پیامبری را ندارد
و من همان آتش سرخ عهد قدیم
حالا به هیبت یک گیاه نو رس نازک
اما
بیهوده
بر ساحتت ای چمن ای سنگ
سبز می شوم
...
...این سنگلاخ
راه هماره ی ناهموار
هنوز مال من است
...
پ ن۱: اینجا سرزمین مادری من است،کوههایی که دوستشان دارم اینجا همان جایی است که آرامگاه من در این عید بیهوده ی طولانی بود
...
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 0:6 توسط مهدی جلیلی
|
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه