یک درویش بی جنبه ای پیدا کرده ام از لای شخصیت های داستانی مقالات مولانا...آخر بی جنبه گی،در بی جنبه گی این درویش نما همین بس که یک شاگردی دارد هی این را میفرستد در خانه مردم برای دریوزه که یک نانی چیزی بیاورد با هم بزنند حالا اینها به کنار این شاگرد نما هم هی میرود در خانه مردم یک باری هم مولانا نقل میکند این شاگرد رفته از یک دختری لقمه نانی شاید هم یک تیکه پیتزا گرفته آورده داده به این درویش بی جنبه این هم خورده و خوابیده و زرتی محتلم شده...من مانده ام این لقمه طرف دستش رسیده شب خوابیده نتوانسته جلو خودش را بگیرد خرابکاری کرده...این که لقمه طرف را خورده اینطوری شده اگر خودش را میبرده که...
 
البته این به خود درویشا ربط دارد ما دخالت نمی کنیم اما خدایی آخر بی جنبه گیست دیگر حالا اگر یکی از ما دانشجوها این کار را میکرد که بلوتوثش میکردید بعد هم میذاشتید تو یوتوب تا َآبروی مجازی ما هم برود...
 
 
...
والله با این نوناشون