سفر به دیگر سو (بخش اول)
در راه تبریز

داخل شهر تبریز

تبریز را به حق باید شهر معاشرت سنت ها و تلاش برای تجدد دانست آنجا که درست روبروی مسجد جامع خانه مشروطه را هم میشود دید اما گذشته از همه اینها ترکیب شکلی زیبای گلدستهع ها و گنبد مسجد است که به خاطر نسبت اندازه غیر معمول به این بنا حالتی فانتزی داده است.

عمارت شهرداری تبریز

مسجد کبود

خانه مشروطه- تمثال کربلایی علی مسیو مغز متفکر مشروطه
مردی که دقت در نامش ناخودآگاه ذهن آدم را به آنجا میبرد که همه بدبختی های ما ایرانی ها و گیر کردنمان بر سر ارزش های دوگانه از وقتی آغاز شد که قدم در راه تجدد گذاشتیم و هنوز هم ادامه دارد چون به هیج جا نرسیدیم

هوارد باسکرویل معلمی که جانش را برای مشروطه گذاشت و شاگردانش را هم

ما و
ظل الله وپدر مبارک ملت که هر چه بر سر ما میرود از حماقت اوست و البته پدران و فرزندانشان

همچنان خانه مشروطه

تمثال مبارک ستار خان با سیبیلهایی برافراخته بر سر در تجدد طلبی ایران
بیرون از تبریز در خاک اذربایجان شرقی


روستای کندوان کمی آن طرف تر از اسکو با مردمانی که از زور هیاهوی شهری و ها و توریست ها عوض شده اند و در عین اینکه زنانشان هنوز به شکل مردمان صد سال پیش در رود پشم میشورند و کنارش خشک می کنند مردانشان به مسافران عروسکها و ژارچه ها و روسریهای چینی را به اسم صنایع دستی خود می فروشند.

برای دیدن کلیسای سنت استپانوس باید از جلفا رد شد کناره رود زیبای ارس را گرفت و رفت و رفت و در راه به این فکر کرد که برای هر وجب خاکی از این ملک چه جنگ ها شده است آن طرف رود
آذربایجان باشد و تکه ی جدا شده ی این خاک از تن ایران و این طرف فکر به تمام جنگهایی که در این کوهها در گرفته است.ساختمان کلیسا هم خودش حکایتی دارد از همت بالای مردمی که از ترس گزند دشمنانشان چنین کوهی را بر کوه استوار کرده اند

آب بند و آبشار کوچکی با یک نهر نیمه خشک از زور بی آبی امسال اما مغتنم است آن هم در یک بعد از ظهر ژر خستگی و گرم
اسمش آسیاب خرابه است اما شما فریب نخورید اینجا هیچ نشانی از آسیابی نخواهید یافت
داخل شهر ارومیه

مسجد سردار با تک مناره اش نا خود آگاه من زا یاد مساجد تک مناره قشم انداخت که می گفتند مساجد وهابی هاست اما اینجا مطمئنا از وهابی ها خبری نبود و تنگی فضای بنا این زیبایی را افریده بود.

درست کوچه ای آن طرف تر از مسجد سردار و در دل بازار ارومیه کلیسای نه نه مریم نشان همزیستی مردمانی بود که وقتی تعریفشان را می کنند به نظر نمی اید این قدر اهل تسامح و مسالمت باشند

دریاچه ارومیه دارد خشک میشود و به قول حامد شاید این عکس ها روزی به در بخورد وقتی دریاچه ارومیه نمکزار ارومیه شده باشد هرچند تمام سعی ام را کرده ام که در این عکس میزان خشکی و تشنگی این درژاچه را نشان بدهم با امید به اینکه خدا کند خشک نشود
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 20:10 توسط مهدی جلیلی
|
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه