از من
کولی از بار سفر خالی ست
و چشمانت که عطر قهوه های تلخ دارند
از من
بهار از ابر خالی ست
و دستانت که بوی باران می دهند
از من
سیگار از آتشی که بگیراند خالی ست
و پیراهنت که شکلی از خرمن سوزان دارد
از من
شب از سکوت خالی ست،از ستاره خالی
و پاهایت که صدای رسیدن می آورند
از من
اتاق از عطر و خنده خالی ست
و فرش که نقش نشستن می زند
از من
...
از آنها که پُـر بودند سابق، تنها یکی مانده
چشم های من
از من
...
یکشنبه بارانی ۲۳ آگوست ۲۰۰۹ هند
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 11:1 توسط مهدی جلیلی
|
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه