علم يا معرفت
ايام محرم بود، در محله JJ Hospital bridge شهر بمبئي كه يكي از كانونهاي عزاداري شيعيان اين شهر محسوب ميشود و مسجد (يا به قول هنديها ايمام باره) "حاج محمد جواد شيرازي" در آن قرار دارد ميان عزادارن ميچرخيدم؛ آنجا محله مسلمان نشيني بود كه از اقوام مسلمان چند فرقهاي در آن ساكن بودند؛ در اين محله مسلمانان اهل سنت، شيعيان شش امامي، شيعيان 12 امامي و هندوها در كنار يكديگر زندگي ميكردند.
نكته درخور توجه اين بود كه با وجود اختلاف مذاهب ساكنان، در ايام محرم تمام اين محله بزرگ كه به گمانم حدود 500هزار نفري جمعيت در خانهها و خيابانهاي آن زندگي ميكردند؛ عزادار بود؛ پرچم عزا همه جا برافراشته و بساط نذري امام حسيني به راه بود، اما فراتر از اينها نكتهاي كه توجه مرا به خود جلب ميكرد پوستري متشكل از تمثال مبارك چند مرجع تقليد شيعه بود كه در سرتاسر اين محله پخش بود و از نوشتههاي زير آنها ميشد فهميد كه از سوي جمعيتي از جوانان شيعه تهيه و در آستانه محرم توزيع شده است.
پوسترها كه شكل ظاهري آنها خيلي هم عادي بود و بخوبي نشان ميداد كه به دست يك فتوشاپكار اصيل هندي طراحي شده است تصوير سه مرجع را در كنار هم نشان ميداد و آن سه بزرگوار كساني نبودند به جز آيتالله سيستاني، امام خميني و علامه فضل الله...زير پوسترها جملهاي به عربي نوشته شده بود كه هنوز هم مفهوم آن گاهي مرا به فكر فرو ميبرد و آن جمله اين بود: "العلماء باقون ما بقي الدهر"
حالا اينروزها با خودم فكر ميكنم كه امثال آقاي بهجت يا آقاي حسنزاده آملي عالم هستند يا عارف و اينكه از علم به معرفت رسيدهاند يا معرفت آنان را به علم رسانده است...شايد باورتان نشود اما اينروزها اين يكي از جديترين سوالهاي من است.
+ نوشته شده در سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:57 توسط مهدی جلیلی
|
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه