شغل من بعنوان يك روزنامه‌نگار متاسفانه مثل خيلي از مشاغل ديگر حواشي دردناكي دارد كه عرصه را براي آدم هاي با انرژي و خلاق تنگ مي‌كند؛ متاسفانه بايد بگويم كم نبوده‌اند روزنامه‌نگارهايي كه من در اين مختصر عمر روزنامه‌نگاري خود شاهد فدا شدن و فنا شدن آنها بواسطه همين حواشي بوده ام؛ روزنامه‌نگارهايي كه براي هميشه با اين شغل خداحافظي كرده اند يا در بهترين حالت دچار نخوت و ركود شده اند و ديگر صدايي از آنها به گوش نمي رسد نه در روزنامه‌شان نه در تحريريه شان و نه حتي ديگر در مخيلاتشان

با عرض پوزش فراوان از همكاران بايد گفت كه متاسفانه روزنامه‌نگارها در فضاي فعلي مطبوعات ايران دو دسته هستند، يك دسته حمال و يك دسته دلال، عده زيادي از روزنامه نگاران در دسته اول قرار مي‌گيرند و همه آن مردان و زناني را شامل مي شوند كه با دغدغه اصلاح وضعيت موجود يا كمك به بهبود زندگي مردم قدم در راه روزنامه نگاري گذاشته اند و در هر حوزه‌اي كه كار كرده اند پاك دست و پاك دل بوده‌اند؛ نه كارت هديه و تراول چك و زير ميزي گرفته‌اند نه سفر خارج و سكه؛ اما هميشه فداي بلند پروازي هاي دسته دوم شده اند.

دسته دومي كه با زد و بند و توسل به هر دروغ و كلك و نفاقي كه از دستشان بر مي آمده گوشه و كنار مطبوعات ايران را گرفته‌اند و شاهرگ‌هاي جريان اطلاع‌رساني و روزنامه‌نگاري به معناي واقعي كلمه را خفه كرده‌اند؛ اين دسته دوم متاسفانه از هر تخصصي هم خالي هستند و بارزترين هنر آنها لت و پار كردن خلاقيت روزنامه نگاراني است كه عمري با اصول و قواعد روزنامه نگاري زندگي كرده اند اما كهنه و به درد نخور نشده اند. افرادي كه حتي قواعداملاي صحيح كلمات فارسي را هم بلد نيستند؛ چه برسد به قواعد نگارش صحيح و اصول تيتر و ليد و دروازه باني خبر

اگر روزنامه نگار باشيد نمونه اين دو دسته را به وفور خواهيد ديد، كافيست نگاهي به وضعيت مهمترين خبرگزاري‌ها و روزنامه‌هاي كشور بكنيد تا اين حرف‌ها برايتان ملموس تر شود.

متاسفانه خبرگزاري ها و مطبوعات ما پر شده است از اطلاعات به درد نخور و اظهارنظرهاي بي فايده مسئولان و چهره‌هاي كوچك و متوسط كه بواسطه زد و بند با همين دلال‌هاي دسته دومي پايشان به صفحات مطبوعات باز مي شود و روزنامه نگاران ما به جاي اينكه محقق و نويسنده و آگاه به انواع نظريه‌هاي اجتماعي و سياسي اقتصادي بر حسب حوزه فعاليت خود باشند؛ تبديل شده‌اند به اظهاريه نويس‌هاي خالي الذهن و ميرزا بنويس‌هاي منتظر اعلام ساعت پايان كار

براي اينكه حرف من باورتان شود به هر كدام از رسانه‌هاي چاپي يا الكترونيكي كه قبولش داريد مراجعه كنيد و بپرسيد چند خبرنگار يا روزنامه نگار آنها در روز از جايش بلند مي‌شود و براي كار بر روي سوژه اي به بيرون از تحريريه مي‌رود...متاسفانه تمام شواهد نشان مي دهد كه روزنامه نگاران ما روز بروز پياده تر و نشسته تر مي‌شوند و اين پياده تر شدن هر چند از سوي بدنه‌اي رقم مي‌خورد كه شايد جزو دسته اول روزنامه نگارها يا به قول خودماني تر جزو حمال‌هاي عالم مطبوعات باشند؛ اما بي شك مهمترين علت و مقصر اصلي چنين اتفاقي در مطبوعات ايران حضور و قدرت گرفتن دلال هاي مطبوعاتي است.