برگريزان
براي خواهر كوچكم؛ مهدخت
من امن و عذاب در هم آميختهام
پاييزم و رنگها... به هم ريختهام
برگي شدهام كه خاطراتش سبزند
سخت است
ولي از خودم آويختهام
پ ن 1: از روزهايي كه عروض ميخواندم و بلد بودم، لااقل 8 سال گذشته، در اين مدت هيچ وقت فكر نكردم دوباره برگردم و چيزي شبيه شعر در قالبهاي آنچه شعر كلاسيك مينامند بنويسم، يا عروض و قواعد آن را با خودم مرور كنم...براي همين بايد عذر خواهي كنم از سكتههايي كه در اين دو بيت وجود دارد.
+ نوشته شده در شنبه بیستم آبان ۱۳۹۱ ساعت 20:1 توسط مهدی جلیلی
|
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه