ما را رمقي به سعي ساقي كه نماند

جز وحشت يك خيال ياغي كه نماند

مرديم و كسي سكوت ما را نشكست

جزخاطره سبز چراغي...

كه نماند

***

در خاطرم ماندي و من حالا اسيرم

گفتي بمانم آنقدر تنها...بميرم

*باران برايت بغض خيسي خواهد آورد

يك رد پا از من كه در رويا اسيرم