يك جوري اوضاع بلبشو شده كه به هيچ چيز اعتمادي نيست؛ نه اينكه فكر كنيد مي‌خواهم از مادي شدن آدم‌ها يا اوضاع اسفناك اقتصادي حرف بزنم ها؛ نه ...اينقدر اوضاع بلبشو شده كه سواي همه چيزهايي كه اين روزها آزار مي‌دهد؛ اين خواب‌، خواب‌هاي لعنتي هم دست از سرم بر نمي‌دارد؛ باورتان نمي‌شود هر شب قبل خواب حس بچه‌اي را دارم كه به زور پدر و مادرش دارد مي‌رود توي يك سالن سينما دوهزار فيلم وحشتناك ببيند...مي‌خوابم و آن 6 ساعت را مثل يك بچه آرام خوف كرده مي نشينم پاي عبور تصاويري كه مرور هر صحنه‌اش براي خراب كردن يك روز آدم بس است.