...

در سكوت كوهستان، اي خداي آهوها

خنده اي و مي پيچي در صداي آهوها

مثل باد می رقصی، مثل چشمه مي‌جوشي

زنده مي شود با تو، هوي و هاي آهوها

رفته رفته مي ميرند گرگ ها، هياهوها

در هجوم چشمانت؛ چشم‌هاي آهوها

تلخ مثل بوي سيگارم، مثل لحظه رفتن

از قضا تو شيريني مثل ناي آهوها

در نگاه من ابري از قديم مي غرد

مثل غرش شيري در هواي آهوها

رام مي شود آخر هر درنده وحشي

بس كه مستجاب آمد

                       ...اين دعاي آهوها

من صدام خش دارد؛ من گرفته ام ناجور

بس كه خوانده ام در باد

...زیر پای آهوها

...

قصه مي شود تكرار باز هم براي گوزن...

اي خداي آهوها

اي خداي آهوها

...

پ ن: هنر عالم محاكات است