آشیان
کبوتربازها به آسمان نگاه می کنند
من به خیابانی که از آن رفتی
...
می روی تو
کولی خوش پرواز
و من
دانه دانه انگشت هایم را جا می گذارم
توی دست هایت
که برای رفتن تکان می دهی
من به خیابانی که از آن رفتی
...
می روی تو
کولی خوش پرواز
و من
دانه دانه انگشت هایم را جا می گذارم
توی دست هایت
که برای رفتن تکان می دهی
...
14 مرداد 1393/ تهران، یوسف آباد
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 9:41 توسط مهدی جلیلی
|
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه