هوا که می گیرد
...
آفتاب که می شود
یادت می افتم
باد که می آید
یادت می افتم
ابر که می آید، باران که می آید
حتی هوا که می گیرد
یادت می افتم
آهای شمایلت شکل انتظار و غرور
وقت آب دادن شمعدانی ها
یادت می افتم
انگار پشت سرم ایستاده ای
انگار بیخ گوشم نفس
نفس می زنی
نفس که می زنم یاد تو می افتم
و پاهایم دنبال پیاده روهای تهران می گردند
من راه می روم و یاد تو می افتم
زندگی بدون تو عادی است
یاد تو می افتم
...
19تیر 93 -دفتر موسسه دایره
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۳ ساعت 9:48 توسط مهدی جلیلی
|
دکترای ارتباطات از دانشگاه علامه